چند سطری برای شورای پنجم تبریز
چند سطری برای شورای پنجم تبریز

  آن چه پیش بینی می کردم اتفاق افتاده. تبریز را بورژوازی بلعیده. بی تعارف بلعیده. مصادیقش فک و فراوان. با توجیه گرانی از طیف انقلاب که نه شناختی از امروز و فردا دارند نه برنامه ای برای این دو. تبریز، به قول مرحوم هاشمی رفسنجانی هنوز دهی بزرگ است تا جهانشهری که برخی از […]

 

آن چه پیش بینی می کردم اتفاق افتاده. تبریز را بورژوازی بلعیده. بی تعارف بلعیده. مصادیقش فک و فراوان. با توجیه گرانی از طیف انقلاب که نه شناختی از امروز و فردا دارند نه برنامه ای برای این دو. تبریز، به قول مرحوم هاشمی رفسنجانی هنوز دهی بزرگ است تا جهانشهری که برخی از حضرات کاندیداها از سر ندانستن، پوسترش می کنند و میکوبند بر در و دیوار این شهر دور افتاده از خود.

قلم پرس- مهدی نعلبندی – ثبت نام انتخابات شوراهای شهر شروع شد. تبریز نیستم و از دور مشغول رصد اخبارم.
چهار سال پیش، از بلعیده شدن تبریز توسط بورژوازی برخاسته به قدقامت گفتم و احساس تکلیف کردم و آمدم و رأی نیاوردم.
حالا آن چه پیش بینی می کردم اتفاق افتاده. تبریز را بورژوازی بلعیده. بی تعارف بلعیده. مصادیقش فک و فراوان. با توجیه گرانی از طیف انقلاب که نه شناختی از امروز و فردا دارند نه برنامه ای برای این دو. تبریز، به قول مرحوم هاشمی رفسنجانی هنوز دهی بزرگ است تا جهانشهری که برخی از حضرات کاندیداها از سر ندانستن، پوسترش می کنند و میکوبند بر در و دیوار این شهر دور افتاده از خود.
شورای چهارم، شورایی یک نفره بود با بیست تماشاچی که چند نفرشان از گردونه پرت شدند بیرون. من حتی آن عزیزی که ندایی از او برخاست و نامه های نقاشی شده نوشت را هم جزو آن بیست تماشاچی می بینم. شورای چهارم، شورای رییس بود و شهردار. نه حتی شورای شهرداری. و این اگر به تعالی و توسعه بینجامد شاید ایرادی نداشته باشد. اما انجامید؟
و حالا;
با اسامی که بعد از ثبت نام منتشر می شود و افاضاتی که می شنوم چندان امیدی ندارم به شورای پنجم تبریز. اما به هر حال رأی خواهم داد. نباید این مکانیسم ارزشمند را دست دلالان داد.
یادم هست روزی تصمیم گرفتیم به فارغ التحصیلان شهرسازی رأی دهیم. و رأی دادیم. نتیجه اش شد خیابانهای کجتر از گردن اشترانی که فقط بنگاههای املاک را فربه تر کرد. روز دیگر گفتیم فرهنگ و کاش نمی گفتیم و نمی شد آن چه شد. تا روزی که از همه چیز به کاریکاتورش قانع باشیم امیدی به اصلاح نیست. و فرهنگ در این میان غریب تر است. بگذرم.
در شورای پنجم ترجیح میدهم تماشاگر باشم. شهروندی تماشاگر. البته بحث قر و اطوار هم نیست. شاید مکانیسمش را بلد نیستیم. شاید دوستمان ندارند مردم. شاید هم راهمان نمی دهند.
برای همه عزیزان کاندیدا آرزوی توفیق دارم. به قول آن عزیز مرحوم:
– ان شاءالله هامیسی چیخار !
/ ۵ فروردین ۹۶ / شیراز