قلم پرس: یادداشت|| حبیب حسینقلی زاده|| برای داشتن شهر خوب، آنچه نیاز است، رعایت حقوق شهروندان توسط مسئولان شهری است تا شهروندان را به سمت رعایت قوانین سوق دهد.
حقوق شهری به طور خاص تنظیمکننده رابطه بین شهروندان و مدیریت شهری است. آگاهی از این حقوق سبب میشود که فرد نظارت بهتری بر مدیریت شهری داشته باشد، بهتر بتواند حقوق خود را مطالبه کند و وظایفی که طبق قانون در مقابل دیگران و مدیریت شهری دارد را بشناسد و در جهت انجام آنها اقدام کند. ازاینرو، آگاهی از حقوق شهری میتواند منجر به شهروندی فعال شود.
بهطورکلی وظایف شهروندان را میتوان در چند مورد خلاصه کرد: آشنایی با حقوحقوق خویش در جامعه شهری؛ آشنایی با وظایف و تکالیف مدیریت شهری و تواناییها و محدودیتهای مدیریت شهری در اداره شهر و هماهنگ ساختن سطح توقعات خویش با این وظایف و امکانات پس از آشنایی با دو مقوله فوق هر شهروند باید برای احقاق حق خویش و بالطبع بهبود وضعیت جامعه شهری خود اقدام کرده و مدیریت شهری را وادار به انجاموظیفه و اعاده حق شهروندی خویش کند؛ سعی و تلاش برای مشارکت در اداره شهر؛ افزایش حس تعلق خاطر خود به محله و شهر محل سکونت خویش؛ تشویق و ترغیب همشهریان و ترغیب همشهریان خود به مشارکت در اداره امور شهر از این جملهاند.
امروزه شهروندی هم بهعنوان هدف و هم معیار کیفیت زیستی جوامع و مشروعیت حکومتها، اهمیت ویژهای یافته است. وجه اکتسابی و ترویجی شهروندی نیازمند اقدام و توجه جدی نظامهای شهری (مشتمل بر مدیریتهای شهری، حکومتهای شهری، دولتهای شهری، سازمانهای شهری، مقامات شهری و شهرداریها) در بهرهگیری از سیاستهای شهروند – سازی شهری برای تنظیم شکلی از روابط حاکمان با شهروندان و شهر است که بهترین شیوه زیست و مؤثرترین مواجهه را با مسائل پیچیده شهری امکانپذیر میسازد. حقوق شهری در ایران فاقد ایده شهروندی است. برایناساس، قوانین و مقررات شهری را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین نقاط اتصال بین مدیریت شهری و شهروندان قلمداد نمود
سهم شهروندان در امور شهری را با هدف تحقق حقوق شهروندان با لحاظ نیازهای آنان است، باید مردم در برنامهها و تصمیمات متخذه برای شهر خود مشارکت داشته باشند. استفاده از مشارکت شهروندی باعث صرف انرژی، زمان هزینه و امکانات کمتر و انجام کارهای بیشتر در شهر میشود. مشارکت شهروندی باعث ایجاد حس اعتماد شهروندان نسبت به مدیران میشود و متقابلاً مدیران شهری نیز باید با ایجاد رابطه مستقیم با مردم این حس را تقویت کنند. نتایج مثبت مشارکت مردمی
اصولاً مشارکت شهروندان در اداره امور شهر نتایج مثبتی را به دنبال دارد که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: کاهش محدودیتها و مشکلات مدیریت شهری بخصوص شهرداریهایی که با کمبود یا فقدان نیروی متخصص و منابع مالی مواجه هستند چرا که جلب مشارکت مردم باعث رفع بخشی از نیاز مدیریت شهری به منابع انسانی و مالی میشود. صرفهجویی در هزینهها و کاهش صرف انرژی، بدین معنی که با استفاده از مشارکت شهروندان این امکان فراهم شود که با صرف انرژی، هزینه و امکانات کمتر اقدامات بسیاری را در شهر انجام داد. مشارکت شهروندان در اداره شهر باعث افزایش همکاریهای اجتماعی و نیز افزایش حس تعلق آنان به شهر میشود. جلب مشارکت مردم منجر به ایجاد و یا تقویت پایههای جامعه مدنی میشود. در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه حداکثر گرا و دیدگاه حداقل گرا. حداکثر گرایان معتقدند که باید تمام وظایفی را که دولت در قبال یک شهر دارد به مجموعه مدیریت شهری بخصوص شورای شهر و شهرداری تفویض شود. بر اساس این دیدگاه شورای شهر دارای این قابلیت است که وظایف دولت را در محدوده یک به عهده گیرد. بر خلاف دیدگاه حداکثر گرا معتقدان به دیدگاه حداقل گرا بر این باورند که مسائل شهر به مسائلی در حد خدمات شهری محدود میشود و لذا میزان مشارکت مردم را نیز در همین سطح تعریف میکنند. در نقد این دو نظر باید گفت که یک شهر بر اساس دیدگاه حداکثر گرا نمیتواند حوزه اختیارات دولت در محدوده خود را بهصورت کامل به عهده گیرد چرا که برخی از برنامهها، اهداف و نظارتهای در نظر گرفته شده از سوی دولت در ارتباط با کل جامعه است و حتی اگر ما از شوراها مفهوم دولتشهر را مدنظر داشته باشیم در این صورت نیز به دلایلی خلاف تجربه و واقعیات جامعه عمل کردهایم چرا که اولاً به تجربه ثابت شده است که عملاً امکان تحقق چنین دولت – شهری وجود ندارد، ثالثاً هیچ شهری توان و امکانات لازم برای پذیرش مسئولیتهای دولت در قبال یک شهر را ندارد. از سوی دیگر رویکرد حداقل گرا هم کافی نیست چرا که مسائل شهری پیوندی ناگسستنی با موضوعات فرهنگی و اجتماعی و قابلیتهای توسعه دارد؛ بنابراین باید جدا از این دو دیدگاه چارچوب مشارکتی را که به حقوق شهروندی نزدیک باشد برای شهروندانی که در یک شهر زندگی میکنند تعیین و ترسیم کرد در این میان بهتر است که حوزه مشارکت شهروندان در شهر تعریف شود. در حال حاضر در ایران دستگاههای اجرایی بر اساس دیدگاه حداقل گرا فعالیت مینماید و شوراهای شهر نیز به دیدگاه حداکثر گرا رغبت بیشتری نشان میدهند درصورتیکه باید برای سیستم مدیریت شهری رویکردی اتخاذ شود تا برآورنده نیازهای عمده جامعه باشد؛ لذا در طرحهای مدنظر برای شهر باید ضمن لحاظ نظرات شورای شهر، بین نیازهای گوناگون و بعضاً متناقض جامعه هماهنگی ایجاد شود. بر اساس چنین رویکردی برای تعریف میزان و چگونگی مشارکت شهروندان در اداره امور شهر باید به نقش و جایگاه شوراها بهعنوان نماد اصلی مشارکتپذیری مردم توجه کرد و همچنین بین عملکردهای شهر از نظر نیازها و اولویتهای آن رابطه و نیز هماهنگی خاص ایجاد کرد.
در غیر این صورت یعنی در صورت پذیرش یکی از دیدگاههای حداکثر و حداقل گرا مدیریت شهری کارآمدی لازم را برای افزایش مشارکت شهروندی از دست میدهد. نیازهای جدید وظایف جدید
برای مدیریت شهری نیازهای جدید که در حقیقت وظایف جدید مدیران است به شرح زیر است: «توسعه پایدار»؛ برایناساس باید نگرش درونسازمانی مدیریت شهری به سازمانهای جانبی و فعالیتهای آنها تعمیم داده شود و شهرداریها نهادی مستقل و جدا از دیگر سازمانها که بعضاً برای حفظ منافع درونسازمانی به تقابل با آنها بر میخیزد – دیده نشوند و بدین لحاظ باید با مفاهیم کلی و فنی و جاری تمامی دستگاههای خدماتی که به شهروندان سرویس میدهند آشنایی حاصل کند. چنین دستگاههایی نظیر آب و فاضلاب، برق، مخابرات و گاز تماس متقابل کمتری، با یکدیگر دارند؛ لذا مدیریت شهری میتواند هماهنگکننده و جهتدهنده مناسبی برای این سازمانها باشد.
در حقیقت با ارجاع مشکلات شهرها به شهروندان و کمکگیری از آنها برای حل مشکلات، دولت با حفظ حاکمیت اعمال تصدی را به مردم واگذار میکند و خود از مقابل مردم به کنار آنها منتقل میشود. در چنین حالتی دولت بهجای اینکه مورد بازخواست قرار گیرد و پاسخگو باشد – آنچنان که اکنون وجود دارد – خود بخشهای مختلف را مورد بازخواست قرار میدهد و پاسخ میطلبد. در پایان شایانذکر است یکی از مشخصههای ویژه مقطع کنونی کشور ما عدم رضایت هر دو طرف سیستم های خدماتی یعنی دستگاههای دولتی و مردم است که اولی از امکانات و فقدان بودجه کافی برای ارائه خدمات ناخرسند است و دومی از گرانبودن خدمات و بعضاً کیفیت پایین آن ناراضیاند. بی شک استفاده از نیروی مردمی باعث رفع چنین توهماتی و ایجاد حس اطمینان و اعتماد متقابل میشود که از ثمرات آن هر دو طرف برخوردار خواهند شد.
رشد سریع شهرها و تمرکز جمعیت کشورها در آنها دیدگاههایی نو و درعینحال غیرمتداول را برای حل مشکلات و پاسخگویی به نیازهای جدید شهروندان میطلبد بهعنوانمثال عامل اصلی آلودگی محیطزیست متوجه جمعیت و افزایش آن است و همچنین تحرک و جابهجایی ناگزیر شهروندان و گسترش دامنه فعالیتهایشان و نیز وسایل متعددی که برای ایجاد خسارت به محیط در اختیار دارند نیز دخیل است. نحوه برخورد متقابل مردم و سازمانهای دیگر هر چند ظاهراً هیچ ارتباطی به حوزه خدمات شهری ندارد و یا ارتباط کمی دارد؛ ولی اصلاح چنین برخوردها و شیوههای پاسخگویی به نیازهای اداری اربابرجوع تأثیر به سزایی در کاهش هزینههای شهری دارد. برپایی مراکز خدمات دولتی در شهرها میتواند بسیاری از رفتوآمدهای درونشهری را حذف کند کاهش تردد نهتنها باعث تقلیل هزینه خدمات شهری و کاهش استهلاک سرمایهها میشود؛ بلکه برخوردهای غیرفیزیکی و روانی مردم و اصطکاک میان آنها را نیز تقلیل میدهد.
مشارکتهای مردمی، راهحل نهایی برای حل مشکلات فعلی و آینده شهرها مشارکت فعال نیروی مردمی راهحل نهایی است که متأسفانه این نیرو دستنخورده و این گونه مشارکتها غیرفعال باقیماندهاند، تجربه نشان داده که بهکارگیری استعدادهای مردمی موجب بروز ابتکارها و خلاقیتها میشوند که در شرایط عادی تصور نمیشود.
انتهای پیام/