پبرمردم ۸۵ ساله و اختلاف سنی ۵۸ سال بین فرزند اول و آخر
پبرمردم ۸۵ ساله و اختلاف سنی ۵۸ سال بین فرزند اول و آخر

پیرمرد اهل و ساکن عجب‌شیری که دارای ۸۳ سال سن است، به تازگی صاحب فرزند پسری شده و نام او را امیرطاها گذاشته که با فرزند اولش ۵۳ سال اختلاف سنی دارد به گزارش قلم پرس به نقل از خبرگزاری فارس، نم نم باران جاده را خیس می‌کرد که با چند تن از دوستان به […]

پیرمرد اهل و ساکن عجب‌شیری که دارای ۸۳ سال سن است، به تازگی صاحب فرزند پسری شده و نام او را امیرطاها گذاشته که با فرزند اولش ۵۳ سال اختلاف سنی دارد

به گزارش قلم پرس به نقل از خبرگزاری فارس، نم نم باران جاده را خیس می‌کرد که با چند تن از دوستان به سمت روستای قوزلوجه حرکت کردیم و پس از طی ۴۵ کیلومتر از مرکز شهرستان به این روستا رسیدیم.

  روستایی با یک‌هزار و ۳۰۰ نفر جمعیت که خانه‌هایش در دل کوه ساخته شده است و نمای پنجره‌هایش به دره‌های پر از درخت قلعه چای باز می‌شود.

با هماهنگی قبلی که با شورا و دهیاری روستا انجام داده بودیم به منزل  محمدعلی بهروز رسیدیم، پیرمردی که در نگاه اول عبوس و بداخلاق به نظر می‌رسد، ولی برخلاف چهره‌اش مردی خوش برخورد نمایان شد.

 محمدعلی بهروز چهار فرزند از همسر اول دارد و به تازگی سومین فرزندش از همسر دوم چشم به جهان گشوده است.

طبق رسومات محلی حال و احوال‌پرسی کردیم و چایی خوردیم که سر صحبت را با حاج محمدعلی باز شد.

این پیرمرد خوش‌صحبت از تولد هفتمین فرزندش خوشحال بود و می‌گفت، خدا را شکر می‌کنم که در این سن به من یک فرزند سالم عطا کرده است.

۲۴ فرزند و نوه دارد که  فرزند بزرگش نوحعلی با ۵۳ سال اختلاف سنی نسبت به آخرین فرزندش است.

اسم نوزاد را می‌پرسم که می‌گوید: سه اسم در نظر داشتیم که در نهایت نام  امیرطاها را برایش انتخاب کردیم.

از زندگانی‌اش پرسیدم که از چه راهی امرار معاش می‌کند که او جواب داد : چند سال پیش یک باغ داشتم که بر اثر آتش‌سوزی از بین رفت و با تلاش شورای روستا توانستم مستمری‌بگیر کمیته امداد باشم.

موذن تنها مسجد روستا هم هست و در ادامه گفت: مادرم  پس از اینکه در نوزادی مریض شده‌ام از خدا خواسته که اگر شفا پیدا کردم خادم مسجد باشم و به همین علت از بچگی در مسجد بزرگ شده و از ماه رمضان تا به امروز سه بار قرآن را ختم کرده‌ام.

سال ۸۹ همسر اولش به دلیل بیماری آسم فوت می‌کند و به همین علت نمی‌تواند در آن سال به سفر حج مشرف شود و پس از یک‌سال در سال‌های ۹۱_۹۰ زائر خانه خدا می‌شود.

از خاطرات سفر مکه برایمان می‌گوید و در حالی که خنده بر لب دارد سخنانش را این‌گونه ادامه می‌دهد که قصد داشتم در عربستان ازدواج کنم بلکه شاید چند کلمه عربی یاد بگیرم و دوباره می‌خندد.

صحبت‌هایش را با این خاطره که در خانه خدا از خداوند خواستم مرا از تنهایی نجات دهد، ادامه می‌‌دهد.

مهریه همسر اولش یک‌هزار تومان بود و در ۶۰ سالگی فوت کرده است و پس از  دو سال تنهایی با همسر دوم به مهریه ۲۵ میلیون تومان و سه دانگ خانه ازدواج می‌کند.

به علت بارش شدید باران و کسالت خانم خانه دیگر نخواستیم زیاد مزاحم‌شان شویم ولی گویی ما را امین خود می‌دانست و از مشکلات زندگی برایمان می‌گفت که منزلش مثل خودش پیر شده است و هر آن احتمال ریزش سقف دارد، از مسوولان درخواستی داشت که تا حد امکان منزلش را نوسازی کنند.

وی کار، تلاش ، تغذیه مناسب نداشتن نگرانی در زندگی و شادی را راز سلامتی و طول عمرش می‌داند و می‌گوید : به جز یک مورد مشکل قلبی که به پزشک مراجعه کرده، دیگر هیچ‌گونه دارویی مصرف نکرده است.