دل نوشته‌ای از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اواخر عمر
دل نوشته‌ای از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اواخر عمر

ایام غریبی است. سخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام را می‌گذرانم. همیشه نوشته ام، یا به ضرورت یا به دل. اما اینبار تفاوت دارد، شرح احوال است، احوال شخصی. کلمات، زندان احساسند و زندانی همیشه در پشت میله‌ها به رنجوری می‌افتد. آنچه در زیر می‌خوانید، دل نوشته‌ای است از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اواخر عمر که این روزها […]

ایام غریبی است. سخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام را می‌گذرانم. همیشه نوشته ام، یا به ضرورت یا به دل. اما اینبار تفاوت دارد، شرح احوال است، احوال شخصی. کلمات، زندان احساسند و زندانی همیشه در پشت میله‌ها به رنجوری می‌افتد.

آنچه در زیر می‌خوانید، دل نوشته‌ای است از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اواخر عمر که این روزها با صدای خود ایشان در فضای مجازی دست به دست می‌شود.
دُردانه عزیزم، ایام غریبی است. سخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام را می‌گذرانم. همیشه نوشته ام، یا به ضرورت یا به دل. اما اینبار تفاوت دارد، شرح احوال است، احوال شخصی. کلمات، زندان احساسند و زندانی همیشه در پشت میله‌ها به رنجوری می‌افتد. تاریخ چگونه قضاوت خواهد کرد؟ قدرت یا ضعف؟ هیچ چیز جز اعتلای ایران آنهم ایران اسلامی و سعادت مردم ایران، الآن چیزی برای من مطرح نیست، هیچ چیز.
چشم‌های مردم من، مهربان و دلهایشان سرشار از یقین است. به راستی ارزش آن را دارند که نامشان در بلندترین قله ارزش‌های بشری حک شود. ایمان داشتن و باور کردن مردم بزرگترین پشتوانه تو خواهد بود، پس چرا تردید؟ خود را از این تردید رها کن. صدایت می‌کنند، در لحن و کلامشان آهنگی است که رهایت نمی‌کند.
دیروز یکی می‌گفت: تدبیر می‌خواهیم و عقل. دیگری با لحنی هراس آلود می‌گفت: انصاف می‌خواهیم، همین.
جوانی هم آن گوشه نشسته بود و هیچ نمی‌گفت. می‌شد در دریای چشمانش امواج بی‌شمار خواسته‌های به حق را دید.
این روزها انگار وزن کلمات را جور دیگری احساس می‌کنم. انگار مردم آهنگ کلمات را جور دیگری ادا می‌کنند.
دیروز مردی با شهامت برخاست و گفت: آقای هاشمی! می‌دانی اداره کردن ایران یعنی چه؟ زنگ صدایش بی‌رعشه بود و صادق. گویی به نمایندگی از چند هزار سال تاریخ این مرز و بوم سخن می‌گفت. او گفت و گفت و بسیار گفت. جوری می‌گفت که من کلامش را می‌دیدم.
گاهی احساس سنگدلی می‌کنم که چرا خواست این همه انسان‌ها نمی‌تواند دلم را با عقل‌ها همراه کند.
خدایا! دشمن و کفر و دوست و جهل می‌کوشند تا شیرینی شفای دین تو را به تلخی بدل سازند و پیرایه بر پیرایه می‌بندند تا مردم را از دین تو گریزان سازند. خدایا! تو بر ما دین و دنیا عرضه کردی و گفتی دنیایتان را هم در دین ببینید. چه تلخ است دیدن کسانی که دنیا می‌نهند و دین نمی‌یابند و چه تلخ‌تر کسانی که دین به دنیا می‌فروشند، و چه هولناک‌تر کسانی که دین و دنیا را یکسره می‌نهند و در برزخ تاریک قهر با خدا لانه می‌کنند. به تو پناه می‌برم.

منبع: رروزنامه جمهوری اسلامی