خبرگزاری میزان – پس از انجام هماهنگیهای لازم و دقایقی معطلی در مقابل زندان، بالاخره درب زندان گشوده شد و وارد محوطه شدیم. لحظاتی نگذشته بود که پرسنل زندان به استقبال ما آمدند و با یک ون به سمت بندهای عمومی زندان حرکت کردیم و پس از گذر از پلههای مارپیچی، وارد حسینیه زندان شدیم. […]
لحظاتی نگذشته بود که پرسنل زندان به استقبال ما آمدند و با یک ون به سمت بندهای عمومی زندان حرکت کردیم و پس از گذر از پلههای مارپیچی، وارد حسینیه زندان شدیم.
برگزاری یک آیین مذهبی با رعایت دستورالعملهای بهداشتی
رفته رفته مددجویان یک به یک در محوطه حسینیه حاضر میشدند تا تشریفات لازم برای احیاء شب قدر آغاز شود. نکته قابل توجه، رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی در زندان بود.
عقربهها ساعت ۲۲ را نشان میداد که یک روحانی در حسینیه حاضر شد و در خصوص فضائل و کرامات شب قدر ایراد سخنرانی کرد.
مددجویی که در زندان پدر شد
به سراغ یکی دیگر از زندانیان رفتم که دستانش با خالکوبی پوشانده شده بود و در گوشهای مشغول دعا و نیایش بود. نمیندانستم که باید چگونه دل او را به دست بیاورم.
به سراغ وکیل بند که پیرمردی چاق و خوشرو بود رفتم. گفتم: میخواهم با فلانی صحبت کنم، میتوانید کمکم کنید؟ دستم را گرفت و پیش همان زندانی با دستهای خالکوبی شده رفتیم. وکیل بند به او گفت: جواد جان؛ با او همکاری کن، بخاطر ما در این شب به اینجا آمده؟ پس از آن جواد جز چشم چیزی نگفت.
شرط عقد، تخمل حبس
ترک اعتیاد، بزرگترین امیتاز زندان برای من بود
سینه زنی خودجوش زندانیان در اندرزگاهها
از نگهبان پرسیدم، چون ما به اینجا آمدیم مجبورشان کردند تا در اندرزگاه سینه زنی راه بیندازند؟ گفت: نه؛ خودشان خودجوش این مراسم را راه انداخته اند و زندان دخالتی در این موضوع ندارد. در همین حال صدای سینه زنی در تک تک اندرزگاهها در عزای امیرالمومنین (ع) طنین انداز میشد.
در حال بازگشت به حسینیه زندان بودم که متوجه شدم روحانی واعظ در حال خروج از ساختمان است، با اصرار جلویش را گرفتم و برای یک گفت وگوی کوتاه به کتابخانه زندان رفتیم.
تجربه ۲۲ سال زندگی در کنار زندانیان
حجت الاسلام والمسلمین رستمی، مسئول فرهنگی زندان که ۲۲ سال است با زندانیان زندگی میکند کار با زندانیان را سخت و مشکل و در عین حال شیرین دانست و گفت: ارشاد و راهنمایی برای مبلغ شیرین است. در مسجد با افراد عادی سر و کار داریم که خودشان به سراغ ما میآیند، اما در اینجا با افرادی سر و کار داریم که جامعه آنها را طرد کرده و خود را تنها میبینند؛ از طرفی در مقابل هر نوع کمکی در ابتدای امر مقاومت میکنند. کار کردن با این افراد، برای من و امثال من ایجاد انگیزه میکند.
بیشتر بخوانید:
وی گفت: افرادی که در اینجا حضور دارند؛ اغلب ذات سالم و پاکی دارند که در زندگی دچار لغزش و اشتباه شده اند؛ لذا اگر موضوع اصلاح در جامعه و زندان به درستی جا بیفتد و به آن توجه ویژهای شود، اثربخشی آن نیز زیاد خواهد بود.
شروری که با یک استخاره توبه کرد
حجت الاسلام والمسلمین رستمی بیان کرد: در زندان، زندانیان زیادی بوده اند که از دست آنها عاصی بودیم و هم در داخل زندان و هم بیرون از زندان شرارت و خلاف میکردند، اما در یک لحظه، از گناه بازگشتند. به طور مثال یکی از زندانیان شرور که همیشه از دور نظاره گر مراسمهای ما بود، به سراغ او رفتم و به او گفتم که اگر علاقه داری چرا شرکت نمیکنی؟ گفت میشود برای من استخاره بگیرید؟ برایش استخاره گرفتم و زمانی که قرآن را باز کردم آیه ۱۶ سوره حدید آمد (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟). پس از آن، این زندانی بلند بلند شروع به گریه و توبه کرد.
سارق مسلحی که کاسب شد
مسئول فرهنگی زندان اظهار کرد: در یکی دیگر از موارد؛ یک زندانی که به دلیل سرقت مسلحانه در زندان بود و از هر گونه مرخصی و تخفیف منع شده بود، در کلاسهای قرآن شرکت کرد و پس از آن رفته رفته عوض شد و توبه کرد. پس از آن، اسباب آزادی این زندانی مهیا شد و در حال حاضر در یک مغازه مشغول کسب حلال است و خود را مدیون قرآن میداند.
وی عنوان کرد: این گونه نیست که در زندان فقط بدی ببینید؛ این افراد مرامهای خوبی نیز دارند که همین مرامها نشان دهنده ذات پاک آن ها و نشان دهنده فراهم بودن زمینه برای بازگشت و توبه است. به طور کلی، در ماه محرم و ماه رمضان میزان توبه و بازگشت در میان زندانیان افزایش پیدا میکند.
قرآن به سر گرفتن زندانی و زندانبان به دور از تشریفات همیشگی
عقربهها ساعت ۲۳:۱۵ را نشان میداد که یکی از مسئولان زندان آمد و گفت که مراسم قرآن به سر گرفتن در حسینیه آغاز شده و اگر میخواهید، میتوانید حضور پیدا کنید. به سمت حسینیه زندان رفتم و در مراسم حضور یافتم. چراغها خاموش شده بود و همه افراد حاضر در حسینیه، اعم از زندانی، نگهبان و پرسنل کنار یکدیگر ایستاده و قرآن به سر گرفته بودند.
در حالی که چراغها خاموش شده بود و زندانیان مشغول راز و نیاز بودند، اشکهای سرازیر یکی از زندانیان توجهم را به خود جلب کرد؛ با پایان مراسم، به سراغ او رفتم و گفتم: شما چرا در اینجا هستید؟ گفت: به دلیل اعتماد بی جا کارت بانکی خود را در اختیار دوستم قرار دادم و متاسفانه از حساب من سواستفاده کرد؛ امشب از خدا خواستم که کمکم کند و مرا از این شری که گرفتار آن شدم نجات دهد.
پایان یک شب متفاوت
فرصتمان تمام شده بود و باید زندان را ترک میکردیم. همراه چند نفر از پرسنل و نگهبانان به نزدیکی درب بزرگ و آهنی زندان هدایت شدیم، پس از طی تشریفات، از زندان خارج شدم؛ در حالی که همچنان، ذهنم داخل حسینیه، اندرزگاهها و زندان بود. به این فکر میکردم که در همین شبهای قدر که گاها از کنار آن ساده میگذریم، چقدر از افراد نابه هنجار و مطرود جامعه، توبه کرده اند و به زندگی عادی خود در کوچه و بازار بازگشته اند. به قرآن به سر گرفتن مسئولان زندان، نگهبانان و زندانیان در تاریکی حسینیه زندان در کنار یکدیگر فکر میکنم که خداوند چگونه در یک شب همه را به دور از تشریفات همیشگی میان زندان و زندانبان، در کنار یکدیگر برای دعا و نیایش قرار میدهد.
انتهای پیام/