«میرمصطفی عالینسب» یک کارشناس خبره در اقتصاد جنگی بود. او به اتفاق برخی اقتصاددانهای معاصر با دوران دفاع مقدس، با تدبیر و مشاورههای دقیق خود، موجب ثبت نرخ تورم ۷ درصدی در سال ۶۴ شدند که حتی در سالهای بعد هم رکوردی دستنیافتنی شد. به گزارش قلم پرس، اقتصاد کشور ما در سالهای منتهی به […]
«میرمصطفی عالینسب» یک کارشناس خبره در اقتصاد جنگی بود. او به اتفاق برخی اقتصاددانهای معاصر با دوران دفاع مقدس، با تدبیر و مشاورههای دقیق خود، موجب ثبت نرخ تورم ۷ درصدی در سال ۶۴ شدند که حتی در سالهای بعد هم رکوردی دستنیافتنی شد.
به گزارش قلم پرس، اقتصاد کشور ما در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، شرایطی کاملاً وابسته و متکی به غرب داشت. پایهریزی و تبعاً بهرهبرداری بسیاری از کارخانههای فعال کشور متعلق به بیگانگان و خاصه آمریکاییها بود. پس از پیروزی انقلاب و خروج عوامل بیگانه، در بسیاری از بخشهای تولیدی کشور، مدیریتهای اجرایی با خلل مواجه شد. آغاز جنگ تحمیلی و تحریمهای سنگین اقتصادی هم مزید بر علت شد و اینجا بود که مغزهای متفکر اقتصاد کشور، پا به میدان گذاشتند و اقتصاد آسیبپذیر وطن را از خطر فروپاشی رهانیدند؛ افرادی همچون میرمصطفی عالینسب.
ثبت یک رکورد در اقتصاد
شاید مهمترین سوال پیرامون مردان اقتصادی دوره جنگ تحمیلی این باشد که آنها چطور و با چه تجربهای توانستند کشور بحرانزده ما را از پیچ اقتصادی دوران هشتساله دفاع مقدس عبور دهند؟ مطالعه درباره شرایط اقتصادی کشورهای درگیر جنگ در خلال جنگ جهانی دوم، از «میرمصطفی عالینسب» یک کارشناس خبره در اقتصاد جنگی ساخته بود. او به اتفاق برخی از اقتصاددانهای معاصر با دوران دفاع مقدس، با تدبیر و مشاورههای دقیق خود، موجب ثبت نرخ تورم هفت درصدی در سال ۶۴ شدند که حتی در سالهای بعد هم رکوردی دست نیافتنی شد. او مردی بود که به اقتصاد این کشور خدمت کرد و کوشید که در آن دوران، دست بیگانه را بر تصرف کشور از طریق اقتصاد، کوتاه کند. او در دوران جنگ تحمیلی تمام تلاشش را به کار گرفت تا با انضباط مالی دولت و شفافسازی فرآیندهای تصمیمگیری، اقتصاد ایران را در دوره بحران نجات دهد.
حسابدار جوان و تیزبین
مصطفی در سال ۱۲۹۸ در شهر کاظمین به دنیا آمد. خانواده او اصالتاً تبریزی بودند و اندکی پس از تولد او، به تبریز بازگشتند. مصطفی تا مقطع ابتدایی را در تبریز گذراند. پس از آن به علت مشکلات مالی خانواده، به شاگردی در مغازههای مختلف مشغول شد. در همین دوره به امور حسابداری برای کسبه میپرداخت که امری مهم در میان اهالی بازار بود.
او اعتباری مناسب و خوشنامی قابل قبولی بین بازاریان به دست آورد و البته همواره در کوشش بود تا روشهایی دقیقتر و صحیحتر برای امور حسابداری پیدا کند. این بود که به تهران رفت تا دورههای حسابداری نوین را آموزش ببیند. همزمان برایش میسر شد که زبانهای انگلیسی و فرانسوی را نیز بیاموزد و در بخش حسابداری یک شرکت وارداتی به کار مشغول شود.
وی، برای تقویت دیدگاههای اقتصادی خود، بارها در دورههای آموزشی مختلف شرکت کرد و معروف است که در خصوص شرایط اقتصادی کشورهای پیشرفته، مطالعات زیادی میکرد. خودش میگفت که مطالعه مکتبهای اقتصادی را از نظریه افلاطون آغاز کرد و هنگامی که به مکتب تاریخی آلمان رسید، مجذوب استحکام نظری و راهگشاییهای عملی آن شد. در کنار این مطالعات، در مورد نقاط مختلف ایران نیز به تحقیق پرداخت. طی چند سال موفق شد اطلاعات دقیقی از شرایط و ظرفیتهای ۱۹هزار روستای ایران جمعآوری کند.
او پیشگوی اقتصادی بود
در سال ۱۳۲۰ با اشغال ایران توسط متفقین، مصطفی که حالا ۲۲ سال داشت، به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. در شهریور ۱۳۲۴ بار دیگر به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۸ به تجارت ظروف چینی و بلور مشغول شد. هنوز ۳۰سال را تمام نکرده بود که تجربههای متنوعی در فعالیتهای اقتصادی یافته بود.
او به واسطه قدرت تحلیل و پیشبینی در امور اقتصادی، به خرید و فروش سهام کارخانهها پرداخت. زمانی که بورس در ایران راهاندازی نشده بود، در شهرهایی که واحدهای صنعتی داشتند، برای خرید و فروش سهام، بازارهای محدودی شکل میگرفت. محدودیت واردات بر اثر جنگ دوم جهانی، باعث رونق سهام واحدهای صنعتی شد و بازار سهام به شدت افزایش قیمت پیدا کرد.
عالینسب به عنوان کارگزار، در این دوران استعداد خود را نشان داد. براساس تحلیلی که از شرایط اقتصادی منطقه داشت، تصورش این بود که وضعیت رونق بازار سهام پس از جنگ، ادامه پیدا نمیکند. این پیشبینی بعدها اثبات شد و بسیاری از سهامداران، با واردات کالا ضرر کردند و سرمایههای خود را از دست دادند. به این ترتیب اعتماد فعالان اقتصادی به تحلیلهای او افزایش چشمگیری پیدا کرد.
در خاطرات او آمده است که تحلیلگری در زمان جنگ جهانی دوم موجب شد تا انگیزه بیشتری در مطالعات اقتصادی پیدا کند و امکان درک بهتری در مسائل اقتصادی ایران برایش فراهم شود: «هنگامی که جنگ دوم شروع شد، به روشنی ملاحظه میکردم که چگونه به قاعده منطقهای رفتاری تبیین شده در قلمرو علم اقتصاد، شرایط جنگی به صورت سلسله مراتب، منشأ جهشهایی در قیمت همه انواع کالاها و خدمات میشد و هرچه ضریب اهمیت و درجه حساسیت آن کالا بیشتر بود، شتاب افزایش قیمتها نیز به صورت بزرگتری خود را نمایان میکرد.»
مطالعه سیره عملی پیامبر(ص)
دینداری یکی از مهمترین ویژگیهای عالینسب بود که شاید بتوان یکی از دلایل موفقیت او در حوزه اقتصاد را همین تدین و داشتن مطالعات اسلامی دانست. ایشان با مراجع هم عصر خود مثل آیتالله بروجردی و آیتالله حجت و آیتالله میلانی، جلسههای منظم داشت. سالها مشاور آیتالله بروجردی بود و آنقدر نزد ایشان مقام داشت که اگر عالینسب به یکی از ملاقات هفتگی خود با این زعیم عالیقدر جهان تشیع نمیرفت، خود آیتالله بروجردی شخصاً جویای سلامت ایشان میشد.
با شهید بهشتی و شهید مطهری جلسات بحث و گفتوگو داشت و از همه بیشتر با علامه محمدتقی جعفری در ارتباط بود. نکته جالب این ارتباط این بود که سالها علامه به عالینسب علوم اسلامی تعلیم میداد و عالینسب معلم اقتصاد علامه بود. اهل مطالعه بود و نزدیکان ایشان گفتهاند که یکی از عادات همیشگی او، خواندن حداقل یک صفحه از سیره عملی پیامبراکرم(ص) هر شب قبل از خواب بوده است. عالینسب درباره این عادت گفته بود: «این قید برای من چیزی شبیه به نماز بود و به ندرت پیش آمد که با عذر ناموجه قضا شود.»
فریادرس صنعت ملی نفت
عالینسب به این نتیجه رسیده بود که کمک به استمرار یک رابطه یک طرفه با کشورهای پیشرفته و تبدیل شدن به یک واردکننده صرف، با اصول اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد. با این حساب گام برداشتن در مسیر تولید ملی را به هدف اصلی خود تبدیل کرد. او به همین دلیل از سال ۱۳۲۸ دیگر کارت بازرگانیاش را تمدید نکرد. در حقیقت غیرت دینی و ایرانی او مانع از این شد که یک واردکننده صرف باشد. پس از ملی شدن صنعت نفت، تحریمها علیه ایران آغاز شد تا نفت ایران توان عرضه در بازارهای جهانی را نداشته باشد.
در این شرایط مصدق به دنبال راهی برای ایجاد تقاضای داخلی برای فروش نفت بود تا از بسته شدن لولههای نفت جلوگیری شود. شورای مشاوران اقتصادی مصدق مسوول پیدا کردن صنعتگرانی شد که بتوانند محصولاتی نفتسوز تولید کنند.
چراغهای نفتی که آن زمان توسط کمپانی والور انگلستان به ایران میآمد به دلیل تحریمها دیگر در دسترس نبود. در این شرایط حساس میرمصطفی عالینسب تصمیم میگیرد با سرمایه شخصی خود، وارد میدان تولید سماور و اجاق خوراکپزی نفتی شود. برند «عالینسب» که بر روی اولین سماورهای نفتی ایران حک شده است، اینگونه خلق شد و تأثیر شگفتآوری بر بقای صنعت ملی نفت در آن روزها گذاشت.
ثبت ۵ اختراع به نام عالینسب
با کودتای ننگین بر علیه دولت مصدق، بار دیگر شرایط اقتصادی کشور رو به زوال گذاشت. انور خامهای در کتاب خود به نام «اقتصاد بدون نفت» مینویسد: «شدت افراط در آزادسازی واردات پس از کودتا به اندازهای بود که علاوه بر تولیدکنندگان، حتی بسیاری از واردکنندگان را نیز ورشکست ساخت. چرا که اگر اندک تعللی در ترخیص کالاهای خود صورت میدادند، روند افراطی آزادسازی واردات آنچنان با تکیه بر کمکهای بلاعوض آمریکاییها و انگلیسیها به فزونی عرضه بر تقاضا میانجامید که افت قیمتها، صرفه پرداخت حقوق گمرکی و ترخیص کالاها را به چالش میکشید.
در چنین شرایطی مرحوم عالینسب از همه تواناییهای خود برای بقاء کارخانه مدد گرفت چرا که احساس میکرد با همان منطقی که کارخانه ایجاد شده است، باید ادامه فعالیت دهد. دستاورد فنی این دوران برای او ثبت پنج اختراع به نام خود در راستای تلاش برای بقا و ارتقاء سطح بهرهوری کارخانهاش بود.»
مبارزه اقتصادی با اسرائیل
در سالهای پس از کودتا و براندازی دولت مصدق، در یکی از جلسات نهضت مقاومت مطرح شد که صنعت کارتنسازی در کشور به طور کامل در انحصار فردی است که مستقیماً با اسرائیل ارتباط تنگاتنگ دارد و نهضت مقاومت ملی به این جمعبندی رسیده است که باید یک مسلمان انقلابی خود را درگیر این رشته از صنعت کند. در این شرایط عالینسب تصمیم گرفت وارد این صنعت شود. اندکی بعد کارخانه کارتنسازی میهن توسط او راهاندازی شد. عالینسب در سال ۱۳۴۹ به افزایش سرمایه شرکت پرداخت و تا آبان ۱۳۵۱ سرمایه آن به ۸۰ میلیون ریال افزایش یافت.
یک مدیر کاملاً انقلابی
کمتر از یک هفته از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که امام خمینی (ره) به توصیه آیتالله بهشتی، هشت نفر را برای مدیریت اتاق بازرگانی مأمور کردند که نام میرمصطفی عالینسب نیز در میان آنها بود.
عالینسب به واسطه رابطه خوبی که با انقلابیون داشت بلافاصله به عنوان مشاور اقتصادی دولت موقت به کار گرفته شد و سمتهایی را در شوراهای اقتصادی پذیرفت. یکی از مهمترین کارهایی که او برعهده گرفت و به سرانجام رساند، مدیریت ایرانخودرو بود. او اولین مدیر ایرانخودرو پس از انقلاب بود. عالینسب مانع تعطیلی این کارخانه شد و آن را بهگونهای پیش برد که وضعیت مناسبی در تولید خودرو رقم خورد.
عالینسب پس از انقلاب، مشاور اقتصادی رئیس جمهور و نخست وزیر در دولتهای شهید رجایی، مهدویکنی، شهید باهنر و آیتالله خامنهای را بر عهده داشت. همچنین عضویت در شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، اولین رئیس شورای عالی صادرات غیر نفتی، عضویت در هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی، مسوول راهاندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، از جمله مسوولیتهای مهمی بود که بر عهده گرفت.
اما شاید نقش او در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت، برجستهتر از سایر مسوولیتها باشد. شهید مرتضی مطهری بارها به اعضای شورای طرحهای انقلاب گفته بود: «هنگامی که آقای عالینسب زبان به بحث در امور اقتصادی میگشایند به تجربه سالهای متمادی سکوت پیشه میکنیم تا فرصت آموختن را از دست ندهیم.»
پایهریزی بسیج اقتصادی
همزمان با آغاز جنگ تحمیلی، تشکیل ستاد بسیج اقتصادی در دستور کار دولت قرار گرفت که راهاندازی این ستاد، بی ارتباط به مطالعات عالینسب در مورد تحولات جنگ جهانی نبود. او در خاطرات خود آورده است: از نزدیک مشاهده کردم که چگونه در یک دوره زمانی نهچندان طولانی قیمت نان تا ۴۰برابر قیمت قبل از جنگ افزایش مییافت و به این ترتیب هر روز بیش از روز قبل، دسترسی به نان برای فقرا ناممکنتر میشد.
آثار این محرومیت بلافاصله بر روی سلامت جسمی و فکری فقرا انعکاس مییافت و به موازاتِ گسترش و تعمیق این مسئله، شرایط برای بروز انواع بیماریها مهیا میگشت. این چنین بود که به محض شروع جنگ تحمیلی خدمت آیتالله شهید دکتر بهشتی رسیدم و منطق رفتاری و مبانی نظری و نیز شواهد مورد مشاهده خود را درباره آثار اقتصادی جنگ با ایشان در میان گذاشتم. برای ایشان توضیح دادم که چگونه در شرایط جنگی از یک سو عرضه کل اقتصاد به دلایل متعدد با شوک منفی روبه رو میشود و از طرف دیگر قسمت تقاضای کل اقتصاد به طرز غیرمتعارفی متورم میشود و این شکاف فزاینده میان عرضه کل و تقاضای کل، در صورت عدم مداخله دولت، کار را تا آنجا جلو میبرد که عدم دسترسی به نیازهای اولیه، تداوم حیات برای بخش قابل توجهی از جمعیت ناممکن میشود و فاجعههای انسانی بزرگ به بار میآورد.
شهید بهشتی پس از آنکه سخنان مرا شنیدند و چندین سوال درباره وجوه مختلف مسئله مطرح کردند، بلافاصله با شهید رجایی که آن موقع در مقام نخستوزیری مشغول فعالیت بودند، تماس گرفتند و جلسهای طولانی در حضور شهید بهشتی و شهید رجایی در این زمینه داشتیم که نتیجه آن، شکلگیری ستاد بسیج اقتصادی از همان اولین روزهای آغاز جنگ بود.
از ساخت مدرسه تا بیمارستان
زندگی شخصی میرمصطفی عالینسب، پر از نکات آموختنی است. او با وجود اعتبار علمی و اجتماعی، همواره مقابل دیگران خاضع و متواضع بود. با فقرا و نیازمندان طوری برخورد میکرد که آنها انگار سالها او را میشناختند.
از سال ۱۳۶۸ به بعد عالینسب به همراه چند نفر از همفکران خود، نهضت مدرسهسازی روستایی در ایران را به راه انداخت و حاصل آن کار، ساخت بالغ بر صد مدرسه روستایی بود. چند بیمارستان تأمین اجتماعی نیز به نام او بنا شده است که یکی از آنها بیمارستان عالینسب در تبریز است. او در سال ۸۴ پس از ۸۶ سال زندگی، از دنیا رفت.
منبع: خبرگزاری فارس / نگارنده: محسن رخشخورشید