هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میآیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم. به گزارش قلم پرس،از تبریز، استاد سید عبدالله فاطمینیا از اساتید برجسته عرفان نظری است که محضر بزرگانی همچون علامه طباطبایی، آیتالله بهجت، آیتالله بهاءالدینی، آیتالله محمدتقی آملی و… را […]
هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میآیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
به گزارش قلم پرس،از تبریز، استاد سید عبدالله فاطمینیا از اساتید برجسته عرفان نظری است که محضر بزرگانی همچون علامه طباطبایی، آیتالله بهجت، آیتالله بهاءالدینی، آیتالله محمدتقی آملی و… را درک کردهاند.
***هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میآیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
شیعیان امیرالمومنین (ع) نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مسأله والدین، مسأله غیبت و حسن خلق و…. را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانهشان میآید.
منتها ما چه میکنیم؟ این انوار را حفظ نمیکنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: “ایشان هرچه بهدست میآورد نگه میداشت.” ولی ما انوار را ضایع میکنیم. شب بلند میشود نماز شب میخواند، صبح مینشیند غیبت میکند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین میرود.
*** من تعجب میکنم از بعضیها! یک خانم مومن ۲۰ بار به عمره رفته. بار ۲۱ به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، میگوید: “نه من نمیتوانم. دوستان همه دارند میروند عمره. من چطور نروم؟”
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مسأله اخلاق رو در خانه رعایت میکنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره میروی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع میشود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.
*** مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت میآید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع کند و حکم کند.
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله میماند که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است، قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی میدهند، این بنده خدا از آنها استفاده کرده است. قاضی باید اینها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان میدیدیم، صرف نمیکرد امام حسین(ع) در راهش شهید بشود.
*** خدمت آیتالله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفتهاند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمیبخشد: ۱- عمدا نماز نخواندن.۲- به ناحق آدم کشتن.۳- عقوق والدین.۴- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف میکرد: “به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟
میگفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!”
عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان میروند جهنم.
روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند.
امیرالمومنین به حارث همدانی میفرماید: اگر هر چه را که میشنوی بگویی؛ دروغگو هستی.
*** گناهکار چند نوع است. عدهای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
***دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. اما دین؛ طرف می نشیند چشمش را هم می بندد و می گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و…. دین به همین سادگی است؟
همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین … .
*** فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب می کند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
***اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده ای درک نمی کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.
*** تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سرو صدا راه می انداختند تا کسی قران را نشنود. دسته دیگر می گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قران هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.
*** قران ظرایفی دارد که متقین می فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.
*** اول مظلوم از انسان ها امیر المومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.
اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.
*** کشف و شهود صحیح فرقی با برهان ندارد. الا در ظهور و خفا.
*** شیطان را باید شناخت. شعار می دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو می دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه های پر درخت تبریز بازی می کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک.
بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
*** خداوند در قرآن می فرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان می رود.
*** جسارت به یک مقام نشان بزرگی اوست. چون دشمن چیزی جز بی حرمتی و جسارت ندارد.
*** دعا از معجزات قولی پیامبر است.
*** آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد، همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
*** آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: “بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟” دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!
*** آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت الله قاضی بود. یک شب بلند می شود برای نماز شب. قبل از بیدار شدن برای نماز شب در خواب می بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من العاملین ( ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.
*** سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و…. وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟
حال عمومی استاد فاطمینیا مساعد نیست/ مردم دعا کنند
به گزارش خبرگزاری فارس، حجتالاسلام سیدحسین فاطمینیا از فرزندان آیتالله فاطمینیا امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس گفت: در روزهای گذشته به دلیل وخامت حال استاد فاطمینیا، ایشان به بیمارستان منتقل شد و هماکنون در بخش مراقبتهای ویژه بستری است و حال عمومی ایشان چندان رضایت بخش نیست؛ از تمام ملت شریف و عزیز که همه در حکم فرزندان استاد هستند، استدعا داریم که در این ماه میهمانی الهی به دعاهایشان ادامه دهند و بر کوره استجابت بدمند. (اینجا بخوانید)
استاد سید عبدالله فاطمینیا متولد ۱۳۲۵ در تبریز، خطیب، استاد اخلاق، صاحبنظر در زمینه تاریخ اسلامی و کتابشناس و همچنین چهره شناختهشدهای برای مخاطبان از طریق سخنرانی در منابر و برنامههای صداوسیماست.
انتهای پیام/