غمباد آرتیست «دیوارمرگ لوناپارک» روی ویلچر
غمباد آرتیست «دیوارمرگ لوناپارک» روی ویلچر
او زمانی یک قهرمان بوده و عشق آدم‌های شهری که هر بار به شهر بازی می‌رفتند برای دیدن نمایش‌های خطرناکش به صف می‌ایستادند و امروز همه فراموشش کرده‌اند.

به گزارش قلم پرس به نقل از خبرگزاری فارس از تبریز، سیگار بر لب داشت، آنچنان غرق در فکر و خیال بود که می‌فهمید چقدر افکارش داغون شده است. او زمانی یک قهرمان بوده و عشق آدم‌های شهری که هر بار به شهر بازی می‌رفتند برای دیدن نمایش‌های خطرناکش به صف می‌ایستادند و امروز همه فراموشش کرده‌اند!

به طور اتفاقی و در بازدیدی که از ‎مرکز خیریه نگهداری از معلولین و سالمندان سروهای سراب داشتیم با او هم صحبت شدیم و پای درد و گلایه‌های خاموش این قهرمان دیوار مرگ نشستیم.

نامش بهلول امجدی است و به گفته خودش موتورسوار دیوار مرگ لونا پارک شاهگلی در گذشته است.

بهلول با اشاره به روزهای شیرین موتورسواری‌اش، گفت: آن روزها خیلی‌ها برای دیدن نمایش من می‌آمدند و در صف می‌ایستادند اما بعد از تصادفی سخت، دست و پای چپم آسیب دید و دیگر نتوانستم موتورسواری کنم.

وی ادامه داد: بعد از آن تصادف وحشتناک، قرار بود پایم را قطع کنند، اما نگذاشتیم و با پیوند زدن به حالت فعلی درآمد و هنوز نیز پلاتین در پایم وجود دارد.

امجدی، ادامه داد: به دلیل نداشتن کس و کاری در تبریز، برای مراقبت بیشتر به مرکز بهزیستی تبریز منتقل شدم، آنجا اهالی که برای دیدن بستگان خود می‌آمدند و گاهی مرا نیز می‌شناختند و یادی از من می‌کردند و پای درد و دل‌های من می‌نشستند اما اینجا کسی مرا نمی‌شناسد.

وی در خصوص علت انتقال به مرکز خیریه سراب، گفت: آن روزها من اولین کسی بودم که به همراه استاندار این مرکز را افتتاح کردم و وارد این مرکز شدم.

آرتیست سال‌های دور دیوار مرگ لونا پارک در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود، گفت: اینجا هستند کسانی که بستگانشان برای دیدنشان می‌آیند اما متاسفانه اینجا کسی مرا نمی‌شناسد و این باعث بیشتر شدن دلتنگی من می‌شود.

او می‌گفت: وقتی در تبریز بودم وضعیتم بهتر از این بود، اینجا کسی مرا نمی‌شناسد، وقتی کسی می‌آید و با من حرف می‌زند، پای درد و دل من می‌نشیند حالم بهتر می‌شود.

امجدی گفت: کمک کردن تنها پرداخت وجوهات نقدی نیست، من بیشتر از همه نیازمند محبت هستم، و همیشه چشم انتظار کسی تا یادی از ما کند.

انسان‌ها همیشه فراموشکار هستند و همه چیز را بعد از مدتی فراموش می‌کنند. گاهی یاد کردن از خاطراتی که همیشه برای دیدنش سر و دست می‌شکستین بد نیست.

نگارنده: علی سلیمی

انتهای پیام/