هر فرهنگی موجودیتی زمینی دارد و از این رو میتواند آسیبشناسی شود، اما آسیبشناسی میبایست در ساختاری از مفاهیم قرآنی صورت گیرد، در همین راستا قرآن میتواند الگویی برای اصلاح فرهنگی قرار بگیرد.
برای خروج از هر وضعیت نامطلوبی و یا برای پیشرفت و بهبود کارکرد نیازمند آسیبشناسی هستیم، آسیبشناسی فرهنگی ضرورت جامعه ماست. با ظهور مدرنیته، ایران دچار سونامی تغییر شد و این تغییر در همه زمینهها از جمله فرهنگ قابل مشاهده است. ۱۰۰ سال پس از مشروطه چهره فرهنگی ایران با وجود مدارس و دانشگاهها، رسانههای پیشرفته، سینما، تئاتر و … غیر قابل مقایسه با گذشته خویش است. فرهنگ ایران تغییرات گستردهای کرد اما آسیبشناسی آن با غفلت همراه بود. با توجه به جایگاه قرآن در فرهنگ کشور میتوان به آسیبشناسی فرهنگی در سایه قرآن نگاهی دوباره انداخت.
مکانیسم کلی آسیبشناسی فرهنگی
آسیبشناسی فرهنگی با الگوی کلی که در پزشکی وجود دارد، فرایندی است که بر مبنای نوعی از علم صورت میگیرد، به این معنا که «آسیب» کلی به عنوان معلول تشخیص داده میشود، بدون دید آسیبشناسانه مشکلی وجود ندارد. به محض تشخیص یک آسیب، عوامل آسیبزا مورد مطالعه قرار میگیرد و از سوی دیگر میزان آسیب، راهکارهای از میان بردن آسیب بیان میشود.
برای مثال «در آسیبشناسی ریاضی، به عنوان مثال، یک کارشناس و یا متخصص مسائل ریاضی عوامل آسیبرسان و آفتزائی را که موجب افت دانش آموزان در یادگیری مسائل ریاضی میشوند مورد مطالعه قرار میدهد، و به بررسی میزان آسیبرسانی عوامل مزبور و یا آسیبپذیری دانش آموزان و دانشجویان میپردازد، و رهیافتهای عملی مناسبی را جهت تقویت یادگیری و یا اصلاح و ترمیم شیوههای تبیین مسائل ریاضی ارائه و پیشنهاد میدهد». (سیداحمد رهنمایی،آسیبشناسی فرهنگی، فصلنامه معرفت، شماره ۳۰)
اما آنچه به عنوان مبنای یک آسیبشناسی باید در نظر گرفته شود، نوعی نظام اندیشهای است که پیش از آن وجود دارد، نظام اندیشهای که در آن هدف از علم، فرآیند، فعل و … مشخص شده است و پدیده، معلول، رویداد و یا هر واقعیتی در نسبت با آن نظام اندیشهای بررسی میشود. برای مثال در همان آسیبشناسی ریاضی، هدف آموزش بهینه و کارآمد ریاضی است.
در تعریف آسیبشناسی اجتماعی میخوانیم «آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منبع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرومیگردد».(همان) از این رو ملاحظه میشود که اصول اخلاقی، قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی و … در این نوع آسیبشناسی مورد توجه قرار میگیرد.
به بیان دیگر هر نوعی از آسیبشناسی مبتنی بر نظامی از ارزشهاست که در آن با توجه به مبانی نظام مورد نظر ارزشها توجیه و پذیرفتنی میشود.
ارزشهای فرهنگی
با توجه به اهمیت ارزشهای فرهنگی در یک آسیبشناسی فرهنگی باید به مساله ارزشهای فرهنگی نگاهی ویژه داشت. «ارزش از بنیادی ترین عوامل در تبیین اندیشه، عمل یا اعمال فرد و همچنین شکل گیری حیات اجتماعی است»(شایسته مدنی، ارزش چیست، سایت انسانشناسی و فرهنگ). مدنی در مقالهاش به نقل از فرهنگ فلسفی لالاند (laland) چهار معنای متفاوت در ارتباط با چهار ویژگی اشیاء از جهت ارزش گذاری را چنین ذکر میکند: «اینکه تا چه حد مورد آرزو و علایق فرد یا معمولا گروهی از افراد است،اینکه تا چه حد شایستگی چنین علایقی را داراست، اینکه تا چه حد هدفی را برآورده می سازد، اینکه در یک گروه اجتماعی درزمانی خاص، تا چه حد امکان مبادله آن با مقداری معین از کالایی به عنوان واحد اندازهگیری بها وجود دارد».
میتوان از این منظر آسیبشناسی فرهنگی را بر اساس ارزشهای فرهنگی به عمل آورد. ارزشهایی که در آن آرزوها و یا اهداف، شایستگیهای لازم برای رسیدن به هدف، کاراییهای لازم برای ایجاد یک هدف و نیز ارزش مادی مطرح میشود.
اما آنچه ارزشها بر مبنای هنجارها و یا نیازها نیز شکل میگیرند. «هنجار آن قاعده، رفتار یا خصوصیتی است که اکثریت یک گروه یا جامعه به آن عمل می کنند یا می پذیرند و عدم پیروی از آن مجازات و توبیخ (بیشتر غیر رسمی) در پی دارد… ارزشها از منشاهای دیگر نظیر “نیاز” و “کمیابی” نیز پدید میآیند». (همان) به نظر میرسد خود هنجار و یا نیاز خود مبتنی بر فرهنگ باشد و نمیتوان آنها را از فرهنگ جدا دانست به این معنا که ما در سطح جهان انسانی، نیاز، هنجار و در نتیجه ارزشهای «کاملا واحدی» نمیتانیم داشته باشیم.
اما علوم انسانی تعریف واحدی مبنای ارزی ارائه نمیدهند مدنی به نقل از رایت میگوید: «مکاتب روان شناسی، علمی، فلسفی و جامعه شناختی در حوزه اخلاق عمومی به ترتیب پایه ارزشهای خود را بر امور مطلوب، نیازهای ضروری اولیه، عقل و عادت بنیان می نهند. لات من تقریبا ۴۰۰۰ اثر منتشر شده در این زمینه را مشاهده کرد و در نهایت به وجود چیزی کمتر از ۱۴۰ تعریف متفاوت از واژه ارزش دست یافت».
آسیبشناسی فرهنگی و مساله تکثر
سیداحمد رهنمایی آسیبشناسی فرهنگی را چنین تعریف میکند: « آسیبشناسی فرهنگی طبعا به بررسی آفات و آسیبهایی میپردازد که رنگ و لعاب فرهنگی دارند، و عناصر شکل دهنده و سازنده عادات، رفتارها و کنشهای رایج افراد یک جامعه را تحت تاثیر خود قرار دادهاند». (رهنمایی، همان) سوال اینجاست که کدام آیا ما خصوصیات فرهنگی و یا ارزشهای فرهنگی واحدی داریم؟
آنچه در واقعیت فرهنگی وجود دارد نوعی تکثر است و اینکه نمیتوان در واقعیت انسانی تنها یک فرهنگ را مشاهده کرد. فرهنگها بسته به تنوعی که در اقوام، ملیتها، تفکرات و ادیان، تمدنها و دیگر شبکههای انسانی وجود دارد متفاوت است. این تمایز را به صورت خرد و جزئیتر در یک قوم و یا کشور نیز میتوان دید. برای مثال ممکن است بین دو منطقه از یک شهر وجود دارد بسته به نوع کار یا شغل، دین، طبقه درآمدی و … تفاوت فرهنگی ملاحظه کرد.
مسالهای که اینجا در ارتباط با آسیبشناسی فرهنگی و تکثر به وجود میآید این است که کدام عنصر از یک فرهنگ را میتوان آسیب دانست؟ برای مثال ممکن است، احترام به کهنسالان در یک فرهنگ ارزش باشد در حالی که در فرهنگی دیگر این امر به عنوان ارزشی فرهنگی شناسایی نشده باشد، از این رو آسیبشناسی فرهنگی به عنوان امری درونی شناسایی خواهد شد که بر اساس ارزشهای حاکم در یک مجموعه فرهنگی انجام میگیرد.
جهانیشدن و آسیبشناسی فرهنگی
برخی معتقد هستند از آنجا که امروزه جهانی شدن جنبهای از فرهنگیشدن روزافزون زندگی اجتماعی است،تکثر فرهنگی سرنوشت محتوم جهانی شدن خواهد بود است و بدین ترتیب کثرتگرایی فرهنگی هم بیانگر تنوع و هم بیانگر وحدت است. (علی آقاجانی، جهانی شدن، تکثر فرهنگی و دیدگاه اسلام، نشریه علوم سیاسی، شماره ۵۱) در همین راستا برخی دیگر برآنند که جهانیشدن ضمن ایجاد فرهنگ جهانی، شرایط امکان ظهور و تداوم فرهنگهای قومی، محلی، ملی، دینی و … و هویتهای متکثر را فراهم آورده است. (شجاع احمدوند، جهانی شدن و تکثر فرهنگی، دوفصلنامه حقوق و سیاست)
جهانیشدن آسیبشناسی فرهگی را با چالش درونی دیگر روبرو ساخته است، فرهنگهای سرزمینی که منابع سنتی برای تعیین هنجارها و ارزشها داشتند حالا با منابع دیگری که سرزمینها و اقتضائاتی دیگر همراه بود در هم آمیخته و خود نوعی آسیب فرهنگی بود. اهداف و ارزشهای جدیدی پس از مدرنیته در ایران پدید آمدهاند.
قرآن و آسیبشناسی فرهنگی
قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان، با تقریرها و خوانشهای ایرانی همراه شده است و اسلام ایرانی تعبیری است که بسیاری از متفکران مانند هانری کربن به آن اشاره کردهاند. فرهنگی ایرانی آمیزهای است از سنتهای تفسیری، کلامی، فقهی و سیاسی که در مواجهه با تجدد عناصری جدید مانند حقوق بشر را در خود جذب کرده و یا در حال مواجهه با آن است.
قرآن به عنوان منبعی از ارزشهای اسلامی خود میتواند خوانشی مستقل از فرهنگ داشته و بر مدار هنجارها و ارزشهای خود، سیستمی از آسیبشناسی فرهنگی را ارائه دهد. محمد هادی معرفت معتقد است که فطرت سلیم، عقل رشید و علم تکامل یافته، ارزشهای قرآنی هستند که قرآن تمامی تعالیم خود را بر اینها استوار کرده است. بر اساس آیه ۳۰ سوره روم دین فطرت خوانده شده است. و امام صادق(ع) میفرمایند فطرت الهی همانا توحید است. (محمدهادی معرفت، سایت پژوهشکده باقرالعلوم)
از سویی دیگر حاکمیت عقل در پذیرش حق نیز یکی از ارزشهای قرآنی معرفی شده است، معرفت در این زمینه میگوید: قـرآن پـیـوسته عقل را حکم قرار داده، مردم را به پیروی از خرد، رهنمون میسازد و به اندیشه و تفکر ترغیب میکند. جـمـلـه افلا تعقلون (چرا نمیاندیشید) مکررا در قرآن آمده است و همچنین جملههای لعلکم تـعـقـلـون (باشد که بیندیشید)، لقوم یعقلون (برای مردمی که بیندیشد)، و ان کنتم تعقلون (اگر بیندیشید). (همان)
از سویی دیگر ایزوتسو قرآنپژوه ژاپنی نیز در خصوص لایههای مفاهیم در قرآن بر آن است که زبان اخلاقی قرآن دارای سه لایه است، اسماء الله، که بیانگر طبیعت اخلاقی خداوند است. مانند رحمان، رحیم، غفّار و جلیل؛ اخلاق اسلامی، که بینش آدمی را نسبت به ذات باری تعالی بیان میدارند. به عبارت دیگر، رابطه انسان را با خدا تبیین میکند؛ نظیر اوامر و نواهی الاهی؛ مفاهیم اخلاق اجتماعی، که روابط اجتماعی و نحوه برخورد با دیگران را بیان میکند. در این کتاب، مراد مفاهیمی است که رابطه انسان و خدا را بیان میکنند و از آنها به «مفاهیم اخلاقی ـ دینی» تعبیر میشود. (محمد احسانی، شیوه تحلیل مفاهیم ارزشی قرآن؛ مقایسه دیدگاه اخلاقی ایزوتسو و آیتالله مصباح یزدی، معرفت اخلاقی، شماره ۶)
به نظر احسانی علامه مصباح نظر دیگری در این خصوص داشته و معتقد است که «وی نقش انگیزه و نیّت را عامل تأثیرگذار در ارزشآفرینی اعمال و رفتار میداند که آیات قرآن نیز بر این امر فراوان دلالت دارند… آیات و روایات در هر یک از این زمینهها فروان و به لحاظ اخلاقی جای بحث گستردهای دارند. ایشان در کتاب اخلاق در قرآن از منظر آیات قرآنی، موضوعات اخلاقی را به خوبی تبیین نموده است. بنابراین، روش استاد مصباح در تبیین مفاهیم اخلاقی به علت انطباق با واقعیت زندگی و هم اینکه برای همگان قابل درک، فهم و هماهنگ با نیازهای واقعی آدمی است، به مراتب برتر از روش قدما در مباحث اخلاقی میباشد». (همان)
بیان ارزشهای قرآنی نیز بر اساس دستگاه اندیشمندان اسلامی و مفسران قرآن به صورتهای متفاوت انجام شده است. از این رو به نظر میرسد، آسیبشناسی فرهنگی بر اساس قرآن نیز با تکثر همراه خواهد بود. در همین راستا به نظر میرسد که آسیبشناسی قرآنی باید به صورت موازی همراه شود، زیرا بر اساس موضوع فرهنگی مورد مطالعه، تعریف از فرهنگ و ارزشهای فرهنگی و نیز تفسیری که برای بیان ارزشهای قرآنی صورت گرفته است، آسیبشناسی متفاوت خواهد بود. توازی آسیبشناسیهای قرآنی باید با به رسمیت شناختن ذات موضوع مورد بررسی یعنی فرهنگ صورت گیرد. از سویی دیگر رسیدن به فرهنگ قرآن و یا ارتقا فرهنگ موجود با آسیبشناسی قرآنی مستلزم وجود آسیبشناسی قرآنی است.
فرهنگ منابع و مبانی بسیاری دارد اما باید بتوان به تکیهگاهی استوار در این زمینه دست یافت. نقش آیات الهی در زندگی ایمانی و نیز بیان عقلی از آن که معتقد به جهانشمول بودن دین است، باید به آسیبشناسی فرهنگی بر اساس قرآن و ارزشهای کتابالله منجر شود.
میثم قهوهچیان
نگارنده: جواد بیرام زاده